معنی صرفه جویی
فارسی به انگلیسی
Economy, Frugality, Husbandry, Prudence, Retrenchment, Saving, Thrift, Thriftiness
فرهنگ فارسی هوشیار
بهین گساری، آبری (اقتصاد فرهنگ کردی)، پس انداز هندوزش هندوزش اندوچش اندازه نگاه داشتن در خرج پس انداز کردن اقتصاد، پس انداز. یا صندوق صرفه جویی. حسابی که مردم به توسط آن گاه گاه به عنوان صرفه جویی در آن ذخیره کنند.
صرفه
اودم از خانه های ماه، ژکوری تنگی در هزینه، سود بهره، افزونی، فریب ترفند افزونی فضل، سود فایده بهره. یا به صرفه شماست. به سود شماست، بخل تنگی در خرج، صرفه جویی، حیله مکر.
صرفه کاری
به اندازه هزینه کردن صرفه جویی اقتصاد.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
اندازه نگه داشتن در خرج، دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود، صرفهکاری،
واژه پیشنهادی
حل جدول
فارسی به عربی
لغت نامه دهخدا
صرفه. [ص َ ف ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت. 18هزارگزی شمال ساردوئیه به 12 هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین. سکنه 18 تن. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
معادل ابجد
404